برو اول

جستجو در اعماق با کمدی

جستجو در اعماق با کمدی

داریو فو بازیگر ،نمایشنامه نویس ،کارگردان تیاتر ،آهنگساز ،کمدین ،خواننده ،طراح صحنه ،ترانه سرا ،نقاش و فعال سیاسی چپ ایتالیایی همین چند روز پیش در نود سالگی دنیا را ترک گفت .یک آدم چند استعدادی به تمام معنا .او برنده نوبل ادبیات سال 1997 بود .هرچند برخی این لباس را برای او گشاد می دانستند و اورا در این قواره ها فرض نمی کردند ،شاید با توجه به جوایز برخی سال ها از جمله امسال که نوبل به باب دیلن رسید ،برنده شدن فو چندان هم بیراه نباشد.او در آثارش به ترور ، جنایات سازمان یافته ، نژادپرستی،فساد و الهیات کاتولیک رومی پرداخته است .به او بیشتر خواهیم پرداخت ولی اینجا گزین گویه هایی از او آورده ایم که شاید در درک فضای فکری کارهایش سودمند باشد .

بدان در فرصتی که به تو داده شده چگونه زندگی کنی.

میهن ما تمام جهان است. قانون ما آزادی است. ما اما  یک اندیشه داریم ، انقلاب در قلبهای ماست.

هربیان هنری یا از سیاست تاثیر می پذیرد یا چیزی به آن می افزاید.

حرف زدن درباره مرزها ومحدودیت ها بیش ازحد خطرناک است.حیاتی است که به جای آن  کاملا ذهنمان را باز نگه داریم.و شخصا در رویدادهای اجتماعی مشارکت کنیم.

یک تیاتر،یک اثر ادبی ،یک بیان هنری که از زمانه خود سخن نمی گوید چیز بی ربطی است.

من با کمدی می توانم در اعماق جستجو کنم .

خودم را مثل یک قهرمان خارق العاده حس کردم.پنج ،شش ساله بودم وتمام زندگیم در دستانم بود.حتی اگرسوار کالسکه خورشید هم شده بودم حس بهتری نمی یافتم .

برای قدرت ،لذت بردن از هجو وطنز یا مشارکت دادن آن در سیستم کنترل گرش کار سختی است .

من یک ژانگولرم .می چرخم و می جهم و شمارا به خنده وامی دارم .از قدرتمداران سرگرمی می سازم و نشانتان می دهم که چگونه تصاویربزرگ غلوآمیز ومغرورانه جنگ هایی را شکل می دهند که ما در آنها قربانی می شویم.من آنها را چنان که هستند فاش می کنم .من درپوش را برمی دارم وفسسس... بادشان خالی می شود.

از نظر فرهنگی همیشه بخشی از پرولتاریا بوده ام.سینه به سینه فرزندان شیشه گران ،ماهیگیران و قاچاقچیان زیسته ام .داستان هایی که می گفتند تجسم طنزهایی درباره ریاکاری قدرت و طبقه متوسط ،دورویی معلمان ،وکلا وسیاستمداران بود .من سیاست زده به دنیا آمدم.

تمام اشکال قدرت حتی آنهایی که بر نظام اجماعی دموکراتیک بنا شده اند،وقتی مورد حمله قرار گرفته یا کسانی که مشق قدرت می کنند هدف واقع می شوند ، واکنش نشان می دهند.

گاهی موقع تهیه متن سخنرانی استفاده از تصاویر عادت من می شود .بیش از نوشتن آن را نشان می دهم .

این از اوست .از بولکو روزانته که من آموخته ام خود را از نگارش ادبی مرسوم نجات  دهم  و خود را با کلماتی بیان کنم که شما بتوانید هضم کنید .با صداهای غیرمعمول ،تکنیک های مختلف ریتم وتنفس ،حتی با نطق های بی معنی بی هدف «گراملوت».(زبان معمول تیاترهای طنز)

کمدی دگرگونی وضع موجود امور را امکان پذیر می سازد.

حتی قبل از این که اروپا در زمینه اقتصاد متحد شود یا دارای منافع اقتصادی وتجاری مشترک باشد،این فرهنگ است که موجب اتحاد ممالک اروپایی می شود .هنر،ادبیات ،موسیقی حلقه اتصال اروپا هستند .

ما فکر می کردیم کلیسا از دخالت در سیاست ایتالیا برکنار شده ولی یک رستاخیز وحشتناک وجود دارد .اینها علایم کریهی برای آزادی بیان هستند.

ما در ایتالیای قرون وسطی شوراهای شهر بسیار دموکراتیکی داشتیم که ارزش کار با یکدیگر را می دانستند .حالا وبعد ازاین ،این روح در طول قرون بازگشته است .

با وجود این که غالبا در معنای منفی به کار برده شده ،من ایدیولوژی را بخش اصلی فرهنگ می دانم .

با این شیوه که غالبا در چنین شرایطی پیش می آید ،وجهه آمریکا به سطح صدام تنزل می یابد .برای همین هم مردم عراق وضع حاضر را نمی پذیرند.

سوسیالیسم واقعی درون انسان است .با مارکس زاده نشده .در جوامع ایتالیایی سده های میانه هم بود .شما نمی توانید آن را تمام شده بپندارید.

وقتی پسربچه بودم خودانگیز وناخودآگاه هنر گفتن داستان های کنایی را آموختم .

به هرحال شکل وشمایل ،توجیه و تمام رازهایی که با این جنگ مرتبطند، غیر صادقانه بودند.(جنگ عراق)

هرگاه دست به آنهایی که قدرتی ما فوق مدیا دارند بزنی ،سعیشان را می کنند که متوقفت کنند .

بهتر است وقتی زنده ای از هر نفست استفاده کنی .پس از مرگ نوشیدنی در کار نخواهد بود .

من به تیاتر طنز،گروتسک یا حتی به تراژدی هم مکررا علاقه نشان داده ام .ولی غالبا با کمدی راحت ترم .

من خوش شانسی بزرگی داشتم که در یک روستای دیوانه متولد شدم .از آنهایی که واقعا نمی توانید اختراعش کنید .

این فقط مساله سن یا تجربه نیست .آدم هایی هستند که فقط بیست سال زندگی کرده اند اما بسیاری آنها را به یاد می آورند .چون می دانستند در زمانی که به آنها اختصاص یافته بود چگونه زندگی کنند .من نمی گویم باید بیست سال زندگی کنید اما گاهی آن را در مقاطعی بیست ساله تصور کنید و آنها را کنار هم قرار دهید .

مجتبی ارس


 

سایر مطالب مشابه