برو اول

سه شعر از عباس شاهین

سه شعر از عباس شاهین

سه شعر از عباس شاهین 
برگردان ازترکی استانبولی :مجتبی ارس

باردیگر


دلم در خلاء بی معنای جدایی  است
توگویی گلبرگ کوچکی در اعماق فضا
سال هاست عشق را زدوده ام از دفترم 
شبه عشق هایی می زیم تنها
سال ها دوستت داشتم برای تو
ترکم که کردی شدم عاشق بی تو بودن 
دلم لبخند می زد ،زل که می زدم به چشمانت 
خوشبختم اینک 
چشمانم را که می بندم
ازجدایی مان سال ها رفت
 در خیالات منی باز در شب انباشته از خلاء
میخکم ! ترکم نکردی که هیچ!
در آغوشمی مدام رویاوار
در روحمی مدام در عصرهای بی روح زمستان 
ازآن دم هیچ نگریستم 
حتی در تلخ ترین واقعه نیز
پر نشد چشم هایم 
بار دیگر نگاه هایت را از چشمانم خواهم شست ؟
بار دیگر دیگری را با چشمان نمناک خواهم نگریست؟
بار دیگر دیگری را دیوانه وار دوست خواهم داشت ؟
بار دیگر
«بار دیگر»ی اصلا در کار خواهد بود؟

فرشتگان شب


می روم در تاریکی تنهای شب 
کورسوهای تاریکی در چشمانم  
می گریم در این شب دلگیر تیر ماه
کنارم 
فرشتگان شب 
می روم به سوی نوری درخشان 
امید ...
آینده ...
مرگ ...
نور چه؟
چنین است نور شب ،نور تاریکی
تلالوی خیره کننده تاریکی
مرگم نه در دست عزرائیل 
مرگم نه در دست تو
مرگم نه در دست تاریکی
کاش مرگم در دست فرشتگان شب باشد .


چه  کسی می دانست؟

چه کسی می دانست ؟
قلبم 
چون چاهی نیم تاریک
این همه عمیق 
وهم 
این همه سرد است
چه کسی می دانست ؟
من روز به روز 
آب خواهم شد
تمام خواهم شد 
وخواهم مرد