برو اول

جایی برای پیرمردها نیست

جایی برای پیرمردها نیست

سال 2007 فیلمی به بازار آمد که هرجایزه ای به ذهنتان می رسد برد از نخل طلای کن به مثابه قطب روشنفکری سینمای جهان تا چهار اسکار بهترین بازیگر،فیلمنامه ،کارگردان وفیلم که بخش عام تروتجاری سینما را نمایندگی می کند . از گلدن گلوب تا جوایز انجمن ملی منتقدان نیویورک وبوستون و...
جایی برای پیرمردها نیست به کارگردانی جویل و اتان کوین برادران نابغه آمریکایی ،که با وجود کارهای در خور توجه پیشین این بار شاهکارشان را ساختند.فیلم اقتباسی بود از نوول کورمک مک کارتی که سال 2006چاپ شده بود .نویسنده ای با داستان هایی عموما اقتباس ناپذیر وبه فیلم در نیامدنی.وکتابی که شاید بهترین کار نویسنده اش نباشد ولی فیلمش بسیار موفق از آب درآمد.همان قدر که رمان بهتر «جاده» فیلم قابل توجهی به بار نیاورد.
در کتاب با آدم های دیوصفتی مواجه می شویم که باورمان نمی شود در دنیا وجود داشته باشند . هرجند در سال های اخیر به مدد بنیادگرایان خاور میانه ای و مزدورانشان چنین جانورانی باورپذیرتر می نمایند.کسانی که مثل آب خوردن ،با دلیل وبی دلیل آدم می کشند ،به سگ ها هم رحم نمی کنندوزندگی و مرگ افرادی را که دشمنشان هم نیستند به شیر یا خطی منوط می سازند.
چیگور بدمنی که خاویر باردم به خاطر ایفای نقشش اسکار برد ،کسی است که نمی توان با او معامله کرد .اصول خود را دارد وحتی اگر پول ومواد مخدر را یکجا هم تقدیمش کنی دلیلی برای رهاییت از مرگ نخواهد بود .واین چنین است که سبعیت عریان وشکست وسرخوردگی محتوم انسان ها به رخ کشیده می شود و روح ناتورالیسم عریانی که در فضا موج می زند ازچهره یاس آور طبیعت وذات بشر پرده بر می دارد. کتاب تصویری از وجوهی از سرشت وشخصیت بشری،تقدیر وسرنوشت ،زمان ومکان را فرا رویمان می گذارد.
مک کارتی گویا تکنسین آزمایشگاهی است که کاراکتر هایش را زیر میکروسکوپ گذاشته و زشتی ها وناهنجاری هایشان را نشانمان می دهد.در جهان او فضیلتی جز پول وجود ندارد .خوش بینی و آینده ای در کار نیست .نجات دهنده در گور خفته است و افق روشنی کسی را انتظار نمی کشد .
قصه یک نیو وسترن عجیب است که قواعد وسترن را رعایت نمی کند .گنگسترها به جای گاوچرانی واسب سواری ،اتومبیل آخرین مدل سوار می شوند . یک تریلر جنایی به کلی متفاوت با مشابه های ژانر.قصه ای که ظاهری مانند پالپ فیکشن ها دارد ولی عناصر پیش بینی ناپذیرش مرزهای آن را فراتر می برد .سم شپارد در موردش می گوید که :این کتاب یک هیولاست .مک کارتی با نوعی فرایند تدریجی وسادگی بیرحمانه نتیجه ای حیرت انگیز گرفته است .این کتاب شما را لرزان ومتحیر بر جا می گذارد .
کتابی که من خواندم ترجمه امیر احمدی آریان بود که نشر چشمه در 285 صفحه منتشر کرده است .چاپ دوم که البته چاپ سومش هم به بهای 14500تومان در کتابفروشی ها موجود است .